" *نخبگان و به رسمیت شناختن یکدیگر*" 



جامعه[۱] در اصطلاح جامعه‌شناسی گروه های انسانی است مشروط بر این که، دارای تعامل انسانی پایدار باشند. این تعامل حتماً تعامل فرهنگ ساختی و احیاناً منجر به تعامل علم ساختی هم هست از این روی تاکید بر بهبود کیفیت روابط و اصلاح شیوه های تعامل بین افراد یک جامعه زمینه تغییر و تحولات مثبت را ایجاد می نماید که بخشی از آن را به عنوان مقوله ای به نام فرهنگ می شناسیم ، از نظر هردر ، " آنچه در طول تاریخ بشریت به وجود آمده و در طول زندگی ملّتها موجود بوده ، فرهنگ است و فرهنگ، والاترین مرحله توسعه بشریت در زندگی یک ملت است. [2] تمرکز نخبگان هر جامعه ای به الگوی رفتاری آن جامعه و ریشه یابی و سپس اصلاح جزء به جزء شاخصه های رفتاری آن جامعه غنای فرهنگی آن جامعه را افزایش می دهد و آن جامعه را به یک - *جامعه دربَرگیرنده* - مبدل می کند و نه یک - *جامعه دربَرگرفته شده* - باید توجه داشت دنیای امروز ما دنیای تقابل فرهنگ ها ست ، فرهنگ های بی محتوا به دلیل کوچک شدن دنیای کنونی به واسطه عصر ارتباطات ، درون فرهنگ های پر محتوا مُضمحل می شوند .


هابل و فراست که فرهنگ را تقریباً در تمام فعالیتهای بشری حاضر می بینند، آن را بدین صورت تعریف میکنند: 

یک سیستم یکپارچه از الگوهای رفتاری آموخته شده که مشخصه اعضای یک جامعه هستند نه نتیجه وراثت بیولوژیکی. از نظر آنها فرهنگ از لحاظ ژنتیکی از پیش تعیین شده یا غریزی نیست. آنها برای اتخاذ این موضع دو دلیل دارند :

- اول آن که فرهنگ آموخته می شود. 

- دوم هر فرد در بدو تولد به یک محل جغرافیایی خاص محدود می گردد و در نتیجه در معرض پیامهای خاصی قرار می گیرد در حالی که سایر پیامها را رد میکند.

 تمام این پیامها حتی اگر در مورد مذهب، خوراک، پوشاک، مسکن، اسباب بازی یا کتاب باشند، پایه و اساس فرهنگی دارند.[3] 

اگر با این نگاه پیش برویم ضرورت حکم می کند که نخبگان جامعه برای تحول اساسی جامعه خود ، به خود بازگردند و تمرکز خود را بر محتوای فرهنگی جامعه خود قرار دهند تا بتوانند در فضای گفتگو به یک " *جامعه دربَرگیرنده* " مبدل شوند ، برای اینکار ابتدا به ساکن جامعه نیازمند تزریق اعتماد به نفسی ست که باید توسط نخبگان صورت گیرد ، این اعتماد به نفس نیز هرگز ایجاد نخواهد شد مگر با - *به رسمیت شناختن یکدیگر* - در این خصوص آیزایا برلین به نقل از هردر ، در کتاب سرنوشت تلخ بشر تاکید می کند :

 ارسطو از (( آنان )) است و لایب نیتس ( فیلسوف و ریاضی دان آلمانی / 1716-1646) ، از (( ما )) ، لایب نیتس با ما آلمانی سخن می گوید ، نه سقراط یا ارسطو .

 ارسطو اندیشمند بزرگی بود ، ولی ما نمی توانیم به عصر او برگردیم ، دنیای او دنیای ما نیست . [4]

این مرز بندی ها گرچه نخبگان و اندیشمندان را تا حدودی از گرفتار شدن جامعه به آفت فاشیزم نگران می کند اما واقعیت امر این است که با مرکزیت قرار دادن باب " *گفتگو* " و نگاه " *دربَرگیرندگی* " در جامعه با توجه به درون مایه و محتوای آن سبب افول این نگاه تک بعدی در جامعه می شود .


اگر در یک جامعه نویسنده به فضای جامعه خود بپردازد و سرانجام برای نشر کتاب اش انتشارات فعال موجود در جامعه خود را تقویت کند و یا یک مترجم نگاه و اندیشه های متفکرین و نویسندگان جامعه خود را به زبان های دیگر منعکس کند و یا با توجه به نیاز های جامعه ، اندیشه های نوینی را از طریق ترجمه وارد فضای فکری جامعه خود نماید ، 

شعرا و یا ادبا ، سمبل ها ، نماد ها ، احساسات و . جامعه خود را در آثار خود بگنجانند ، اگر اهالی رسانه یک جامعه بتوانند خودشان را مم کنند که در رسانه های داخلی ورود کنند قطعا نگاه عموم مردم آن جامعه به رسانه های داخلی شان منعطف خواهد شد و حتی رسانه های خارج از آن اقلیم ، وادار خواهند شد برای شنیدن صدای آن جامعه به منابع و رسانه های آن ها رجوع کنند و .

اگر در ابعاد گسترده و در علوم مختلف نگاه " *بازگشت به خود* " از سوی نخبگان گسترش یابد و در جامعه ای نهادینه شود و بیاموزند که یک دیگر را به رسمیت بشناسند قطعا تحولی بزرگ در آن جامعه رُخ خواهد داد ، فراموش نکنیم *به رسمیت شناختن یکدیگر به ، به رسمیت شناخته شدن از سوی جوامع دیگر خواهد انجامید* !



" *محمد نبهان , 3 , Jun 2019* "



*منابع* : 


1- آناتومی جامعه یا سنة الله: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کاربردی، فرامرز رفیع پور، تهران: انتشارات کاوه، ۱۳۷۷


2- نشریه: اندیشه حوزه» مؤلف: محمد حسین پژوهنده/صفحه: 77 


3- کتاب: ارتباط بین فرهنگها» مؤلف: لاری. ا.سامووار - ریچارد. ای پورتر - لیزا ا استفانی/مترجم: غلامرضا کیانی - سیداکبر میرحسنی/صفحه: 77/نشر: انتشارات باز» از مقاله تعریف فرهنگ از دیدگاه متفکران غربی، گردآوری و تنظیم : خدابخش نژادسلیم


4- آیزایا برلین ، سرنوشت تلخ بشر ص 75


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها